سحاب

وبلاگ شخصی میلاد جمیلی

سحاب

وبلاگ شخصی میلاد جمیلی

  • ۰
  • ۰

مثل من

مثل من بود

او هم داغ بود 

او هم داغ داشت

مثل من بود

او هم غم داشت

مثل آن تاریکی شب

او هم درمانده بود

و منتظر

منتظر دستی گرم 

دستِ گرمی برای یاری

شاید برای بلند کردن

برای بلند شدن

بلند شدن از زمین پست

از زمین مشکوک

او هم مثل من بود

مثل من که کم کم تمام می شوم

مثل او که جرعه جرعه تمام می شود

مثل او که اسیر است

اسیر این ظرف

مثل من که اسیرم

اسیر این تن

و باز هر چه نگاه میکنم 

او هم مثل من بود

او هم با هر نگاه سرد می شود

سرد و سرد و سردتر

او هم مثل من بود

مثل من ، یخ زده 

مثل من ، از دهان افتاده

  • ۹۳/۱۰/۱۹
  • میلاد جمیلی

نظرات (۲)

مثل همیشه بی نظیر ...
مثل تو مثل هیچ کس
تو واقعا جز دیوونه ترین آدم هایی هستی که دیدم
خیلی دیوونه و خواستنی هستی
دیووووووونه